امنروز برای اولین بار سابنا به کمک سارا تونست غلت بزنه و سارا از این بابت خیلی خوشحال بود .و بعد از اون از روی پای من خودش رو جرخوند و با کمک من رو دستاش و روی شکمش اومد پایین خیلی جالب بود جون برای اولین بار سرش رو کامل بالا نگه داشته بود و برخلاف زمانهای تامی تایم قبلی که سرش همش پایین بود و دستاش رو نیخورد اینبار حسابی گردن گرفته بود و کلی ما بابتش ذوق کردیم. راستی دو سه روزی هم هست که تحرک دستاش زیاد شده و اسباب بازیهاش رو از روی شکمش میتونه برداره و ببره سمت دهنش.
خداجون ازت ممنون که بجه های سالم بهمون عطا کردی
موضوع :نوشته شده در تاريخ 7:34 | جمعه 18 فروردين 1396 توسط نیره
خاطرات سارا...برچسب : نویسنده : 6saraparsa1 بازدید : 66