دوباره پاییز

ساخت وبلاگ

دوباره بوی پاییز میاد .پاییز تو میزولا انگار از همه جای دیگه پاییزتره.درختایی با برگای قرمز و ارغوانی هنوز هیچی نشده تو کوچه و خیابون به چشم میخوره. 

سارای قشنگم حدود یکماهی میشه که به مدرسه میره .دیروز برای ویزیت نه ماهگی ساینا،البته کمی با تاخیر،رفته بودیم .تصمیم گرفتیم واکسن انفولانزای سارا رو هم بزنیم .به خاطر همین اسمعیل به سارا رفت تا واکسنش رو یزنه منم با ساینا رفتم پیش دکترش.بعد اسمعیل و سارا هم امدن پیش ما.سارا خوشحال بود که مثل ادم بزرگا واکسن رو تحمل کرده و باباجون برای تشویقش قول بستنی دری کویین رو بهش داده.

نوبت واکمسن انفولانزای ساینا که شد ،طبق معمول هر دفعه دیدم چشمای سارا داره پر از اشک میشه .قربون قلب مهربونت برم مامان جون که تحمل درد کشیدن ابجی کوچولوت رو نداری .

این روزا ساینا جوجه حسابی هممون رو مشغول کرده .ماشالله خیلی فعال و پرانژیه .واقعا یه نفر برای نگهداریش کمه .دایم از مبل و صندلی میچسبه و راه میره .وقتی میبرمش تو اشپزخونه ،سمت گاز که میریم سریع میگه جییییز جییییز .خودم این و یادش دادم.عاشق اهنگ باند ۲۵همیشه با همیم هستش .تا اهنک شروع میشه شروع میکنه به رقصیدن .قربون رقاص بودنت بره مامان که با اهنگ پیر مرد مهربونت مزرعه داره هم قر میدی.

خدای خوبم واسه همه چیز ازت ممنونم ،به خاطر تمام لحظات خوب 

image
موضوع :

نوشته شده در تاريخ 8:51 | جمعه 13 مهر 1396 توسط نیره

خاطرات سارا...
ما را در سایت خاطرات سارا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6saraparsa1 بازدید : 89 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 6:57