خاطرات سارا

متن مرتبط با «مامان» در سایت خاطرات سارا نوشته شده است

تولد موش مامان

  • جمعه ۱۵دسامبر ،تولد ساینا موش موشی رو با دو روز تاخیر گرفتیم . طفلی بچم از روز سه شنبه صبح مریض شده بود .ویروس بدی بود ولی شکر خدا دیگه پنح شنبه حالش بهتر شده بود و جمعه کلا خوب بود فقط از تو بغل من بغل هیچ کس نمیرفت . سارا خوشکلم هم خیلی واسه تولد ساینا ذوق و شوق داشت و کلی من رو تو تزیین خوراکی ها کمک کرد . شکر خدا تولد خوبی بود و به همه خوش گذشت .ساینا هم کلی با کیک خودش خوش گذروند البته خیلی هم اسمشش نکرد . ساینا قبلا برای چند ثانیه کوتاه می ایستاد ولی شنبه شب قبل از خواب کلی من رو سوپرایز کرد خیلی خوب و صاف و نسبت به قبل طولانی وایستاد .خودشم ذوق میکرد .دیروز هم تونست چهار تا قدم از پیش مبل بیاد پیش من .سارا کلی ذوق میکرد .فکر کنم خدا بخواد تا چند روز دیگه راه بیفته جوجه کوچولو . دیروز یه رفتار جالب از ساینا دیدیم که برای هممون عحیب و بامزه بود .وقتی الی برامون اش اورده بود ،سارا یکی از بادکنک های تولد ساینا رو که بادکنک فویلی مینی ماس بود رو بهش داد وقتی الی از در رفت بیرون ،ساینا شروع کرد به نق زدن و کفت :ا ا ا .تا اینکه الی رفت یه دفعه گریه کرد ما متوحه شدیم که به خاطر بادکنکش بود .اسمعیل سریع برد و اون یکی بادکنک رو بهش نشون داد تا اروم شد .جوجه کوچولو ادم شده واسه خیلی خوشحالم که تم تولد ساینا رو مینی ماس گرفتم ،چون خیییلی موش کوچولو بهش میاد مخصوصا وقتی که اهنگ مامانم , ...ادامه مطلب

  • سارای مامان خوشحال

  • این روزا سارای مامان حسابی با ساینا فندق مشغول و گاهی حسابی از بازی باهاش و خندوندنش کیف میکنه.ساینا فندقی هم ماشالله حسابی خوش خنده ی .امروز برای اولین بار یه قاچ سیب گرفتم جلوی دهنش و ساینا شروع کرد به مک زدن .خییلی خوشش اومده بود و بلند میخندید .ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها